کمپین دعوت از حاج میرقدیر به کاندیداتوری مجلس شورای اسلامی

کمپین دعوت از حاج سیدقدیررضایی به کاندیداتوری دهمین دوره مجلس شورای اسلامی

کمپین دعوت از حاج میرقدیر به کاندیداتوری مجلس شورای اسلامی

کمپین دعوت از حاج سیدقدیررضایی به کاندیداتوری دهمین دوره مجلس شورای اسلامی

سرریز شدن آب سد شهید رجایی ساری را ببینید!

سد شهید رجایی ساری ، در ۴۵ کیلومتری جنوب باختری ساری در نزدیکی روستای افراچال در منطقه‌ای کوهستانی و سر سبز واقع شده‌است. این سد در سال ۱۳۷۹ برای بازدید مسافرین و گردشگران آماده شده است. اقامت شبانه در کنار رودخانه تجن، بازدید از تاج سد با گرفتن بلیط در روزها ممکن بوده و در این سد امکانات قایقرانی و اسکی روی آب برای گردشگران فراهم شده‌است. دهکده آرامش، تاج سد، اسکله شیرین رود و قهوه خانه تلاونگ از جمله مکان‌های تفریحی سد سلیمان تنگه، یا همان سد شهید رجایی، می‌باشند.

ســــــاری ، چه زمانی به وجود آمد؟

به طور دقیق تاریخ به وجود آمدن ساری را نمی‌توان تشخیص داد زیرا در کهن‌ترین آثار مربوط به ماقبل تاریخ نوین جهان نیز نام آن بوده است ولی قدر مسلم آنکه بدون هیچ تردیدی نظام شهری آن به بیش از ۲۵۰۰ سال می‌ رسد. بر اساس شاهنامه فردوسی توسعه بنای آن را به اسپهبد طوس پور نوذر به دلیل به جا گذاردن یادگار پدرانش (منوچهر، ایرج، فریدون) نسبت می دهند، و بر اساس روایت تاریخ نویسان یونانی در زمان هخامنشیان پایتخت تمدن هیرکانیا و به نام زادراکارتا بوده است ( منابع ایرانی در جنگ ها از بین رفته اند ). پس از حمله اسکندر مقدونی آن شهر در آتش با خاکستر یکسان گردید (این اقدام اسکندر به واضح نشان از وجود تمدن پیشرفته آن زمان در آن شهر را می دهد) و طبق سیاست های اسکندر مقدونی شهری جدید در کنار آن ساخته گشت و نام آن را تمبراکس (سیرینکس) که نام یکی از سرداران سپاه اسکندر بود نهادند. شایان ذکر است که بنای آن شهر حدود ۱۲ کیلومتر با بنای شهر کنونی ساری فاصله داشت و در نزدیکی روستای اسرم کنونی ساخته گشته بود. بر اساس تحقیقات باستان شناسان در زمان ساسانیان تمدنی بزرگ در این ناحیه بوده است. چنانکه در زمان احداث خط راه آهن و حفاری های مربوط به آن کوزه ها و سفالهای مربوط آن زمان بدست آمد.
براساس برخی مستندات تاریخی فرخان بزرگ در سال ۵۶ ه.ق. ساری را که برای مدت زمان طولانی مورد توجه واقع نگردیده بود را به کلی مرمت و بازسازی کرد بطوری که حتی بنای ساری را به وی نسبت می‌دهند. مدتی پسر فرخان حاکم ساری بود و پس از آن بدلیل تهاجمات دشمنان فرخان بزرگ، وی این دیار مرکز حکومت خویش نهاد. تا قرن دوم هجری دین مردمان آن زرتشتی بود و در آن سال ها سپاه خلیفه عباسی توانست به ساری حمله کرده و بدین جهت مردم را مسلمان نمایند ولی پس از رفتن آنها بدلیل ظلم و ستم خلیفه مردم باری دیگر به دین زرتشت پناه بردند تا آن جا که نمایندگان و مبلغان دین اسلام از طرف امام جعفر صادق توانستند با ایجاد گرمی و محبت در بین مردم آنان را به اسلام و مذهب شیعه بگروایند و بدین دلیل مذهب مردم مسلمان ساری از همان ابتدا شیعه بوده و است؛ در سال ۱۳۶ ه.ق. ملامجدالدین از طرف امام صادق به ساری آمد و پس از آن حضرت یحیی پور یحیی و حضرت سجاد و حضرت عباس از فرزندان امام موسی کاظم به ساری آمدند و در بین مردمان زندگی کردند و در این دیار درگذشتند.
کارن کبیر؛ پادشاه طبرستان
ساری زمانی تحت فرمانروایی اسپهبد قارن (کارن) بود و به دلیل افتخارات بزرگی که او برای طبرستان آورد پس از گذشت چندین قرن هنوز از خاطره ها بیرون نرفته و یکی از خیابان های ساری به پاس زحمات بزرگ او بدین نام است(خیابان قارن که در مرکز شهر ساری قرار دارد و از پر رونق ترین نقاط ساری است) و پس از آن مازیار پور قارن حکومت کرد که او نیز مردی بزرگ بود و اقدامات نیک وی هنوز هم پابرجاست، سپس حاکمان منصوب یعقوب لیث صفاری و امیر اسماعیل سامانی تا سال ۲۹۸ در ساری حکمرانی کردند تاآنکه در آن سال روس ها ساری را به آتش کشاندند و پس از آن حکومت در دست آل زیار که اهل تسنن بودند و آل بویه که اهل تشیع بودند قرار گرفت تا سال ۴۲۶ که سلطان محمود غزنوی به ساری آمد و بسیاری از شهر را ویران نمود و آخرین نماینده غزنویان در ساری (رستم شاه غازی) تا به سال ۵۵۸ حکمرانی کرد، اومدرسه مرقدعلاءالدوله ( همان جایی که هم اکنون مسجد شاه غازی واقع است) را تجدید بنا نمود. بهنگام حمله مغول حسام الدین اردشیر از سلسله کینخواریه بجهت آنکه بتواند در برابر مغول ها مقاومت نماید پایتخت خویش را از ساری به آمل برد؛ پس از مغول ها مرعشیان که در اصل عرب بودند بر ساری حکم رانی کردند تا سال ۷۹۵ ه.ق. که تیمور به ساری حمله کرد و دستور قتل عام مردم را صادر نمود و با خاک یکسان کرد. پس از مرگ تیمور دگربار مرعشیان آمدند و پس از آن حکمرانی ساری در میان چند خاندان بود تا آن که سلسله آل جلاویه بر سرکار آمدند.
ساری در دوره صفوی
شاه عباس صفوی بدلیل آن که از طرف مادر مازندرانی بود علاقه فراوانی به آباد کردن مازندران داشت و او دهکده طاهان در شمال شهر و نزدیکی ساحل دریا را شهر کرد و آن را مرکز مازندران کرد؛ پیتر دلاواله جهانگرد معروف ایتالیایی که به سال ۱۰۲۵ ه.ق. ساری را دید و یک شب در آن اقامت گزید درباره ساری چنین نگاشته است: « ساری حصار ندارد و تا چشم می‌بیند باغ های میوه و خصوصا مرکبات در آن بسیار فراوان است جالب آن جاست که سقف بسیاری از خانه ها مرکب از ساقه خشک غلات و گل مال است و فقط برخی از خانه ها سقف سفالی دارند، مردمانی بسیار مهربان دارد و آنان کمال لطف و محبت را نسبت به من روا داشتند؛ فردای آن روز به قصد عزیمت به فرح آباد که شاه در آن جاست ساری را ترک کردیم، چهار فرسنگ بین ساری و فرح آباد راه بود و فرح آباد با دریا دو مایل فاصله داشت و در میان راه اثرات درختان تازه قطع شده را می‌دیدیم و کارگران مشغول سنگ فرش جاده بودند وقتی به فرح آباد رسیدیم خبردار شدیم که شاه در آن جا نیست و شاه که نمی‌تواند در یک مکان ثابت بماند به دو فرسنگی غرب فرح آباد رفته بود.» و اما فرح آباد آن شهر زیبایی که شاه عباس بنا کرد عمر زیادی نداشت و در حمله شبانه روسها به آتش کشیده شد و پس از آن ساری باری دیگر مرکز مازندران گردید؛ پس از قتل نادرشاه، محمد حسن خان قاجار که توانست حکومت مازندران را به دست گیرد دستور داد تا از استرآباد تا شهسوار راه سنگ فرش را تعمیر کنند و او پلی بروی تجن کشید که به پل محمدحسنخانی مشهور گشت البته بعدها در اثرزلزله خراب شد ولی بخشی از ستون های پل مخروبه هنوز هم در کنار پل فعلی تجن باقی است.

ریشه نام ساری از کجاست؟

بنای ساری مرکزاستان مازندران رابه توس پسر نوذر، نسبت می‌دهند که در قرن اول هجری به دست فرخادبن دابویه بربری محله‌ای تجدید بناشده‌است.
درواقع ریشه نام ساری نامشخص است ، اما چند گمانه‌زنی غیر علمی در این مورد وجود دارد که عبارت است از: یونانیان باستان آن را زادراکارتا، پایتخت تمدن هیرکانیا، ذکر می‌کنند،هردوت اشپیگل ،شرق شناس و نئونازیست آلمانی آورده که نام ساری کنونی برگرفته از نام قوم سائورو بوده که پیش از اقوام آریایی به ایران در شهر باستانی اسرم، که هم اکنون نام دهی در ۱۰ کیلومتری ساری است، زندگی می‌کرده‌اند. ادوارد پولاک گمان دارد که نام ساری دگرگونی واژگانی سادراکارتا می‌باشد. دکتر اسلامی نیز در کتاب خویش نوشته که احتمال آنکه زادراکارتا از نام زردگرد، باشد نیز است. در زبان پهلوی باستانی دادن پسوند گرد به شهرها بی رواج نبوده‌است، و از آنجا که احتمال آن است که در آن ناحیه گل‌های زرد می‌روئیده، بدین نام مشهور گشته شده‌است، اطلاعات کم و بیش دیگر در صفحه ۵۸ کتاب استاد اسلامی
در کتاب تاریخ باستان نام سارو به معنی شهر زرد برای ساری به کار می‌رود؛ که دلیل آن را وجود درختان متعدد مرکبات خصوصاً نارنج و لیمو می‌داند. همچنین ذکر می‌کند که احتمالاً زادراکارتا و سارو یکی هستند. ظهیرالدین مرعشی، نیز در کتاب «تاریخ طبرستان و رویان و مازندران» به روایت نوشته است که فرخان بزرگ شهر ساری را به نام فرزندش، سارویه ساخته است.

فــــرح آباد تابلوی مظلومیت ساری!

وقتی به وضعیت حاضر فرح آباد با آن قدمت و با آن آثار بر جای مانده نگاه می کنم و به غصه های یکی از مفاخر ساری استاد بزرگوار جناب آقای دکتر اسلامی ساروی در مورد میراث فرهنگی ساری فکر می کنم غصه هایم چندین برابر می شود.

استاد عزیز بنویس و شکایت از مدیریت استان را با نامه های درد آلود و جگر سوزت به اذهان پاک و بی آلایش و ساده مردم ببر که درد واقعی را می دانند و مدیران را در حفظ این آثار و تعیین جایگاه برای آنها کاهل می بینند.

اگر حمام صادق خان که یکی از ابنیه قدیمی تا دیروز دائر و آباد و مورد استفاده ساری بود و امروز در حال نابودی و جایگاه آشغال و بقایای فضولات حیوان و انسان شده و باید برای آن غصه خورد آیا نباید برای حمام مشابه آن با قدمت لااقل یکصد و پنجاه ساله فرح آباد دل سوزاند و برای از بین رفتن آن غصه خورد؟

حمامی که فقط نگاه به عکس های آن از تجدید حیات و تعمیرات تا دیروز را نشان می دهد و تغییر آن از حالت خزانه به حالت دوشی نیز خود بیانگر تبعیت از دوران متفاوت پیشرفت تکنولوژی دارد.  حمامی که با دارا بودن لوله های عبور آب گرم یا دود و هوای گرم از مسیرهای بسیار پیچیده کف نشیمنگاه را به قدری گرم می کرد که امکان گرم شدن بدن و مشت و مال و همکاری و همیاری در مجموعه عملیات ماساژوری و نظافت عمیق پوست و ایجاد راحتی برای کارکرد سیستم های گردش خون و تنفس های پوستی و نایژه ای را فراهم می ساخت الآن بی هدف و بدون پشتوانه رها شده و روزگاری به مراتب بدتر از حمام صادق خان را می گذراند.  البته در ساری حمام های دیگری هم بودند که یکی از آنها در همین خیابان جمهوری اسلامی (نادر سابق) بود که تبدیل به مغازه و ساختمان گردید و از خاطره ها محو شد.


استاد بزرگوار، ظلم چند جانبه ای که آثار و ابنیه های تاریخی فرح آباد با آن مواجه شد و قهر طبیعت هم آن را تشدید کرد بخشی از فرهنگ و افتخارات مردم مازندران را به سمت نابودی می کشاند و غصه های ما هم منات اثری برای احدی نشده است.  ما را در کلاف سردرگم مدیریت بخشی نگر و گروه گرا و نام و نان خواه گیر انداخته اند و با همه اعتبار و آبرو و فرهنگ و شعورمان بازی ناجوانمردانه می کنند.  شما یک نگاهی به پلی بیندازید که توسط روس های حسود و لئیم با بمب منفجر شده و دهانه هایی از آن پس از انفجار دچار خشم طبیعت شده و رفته رفته مسیر تخریب را طی کرده و به شکل غصه دار امروزی در آمده است.


استاد بزرگوار وقتی به این پل نگاه می کنی با شما از دل یک تجربه تاریخی حرف می زند و می گوید که من با تمام وجودم در برابر نامردی ها و حسادت ها مقاومت کردم تا بتوانم به نسل تو برسم و تا ببینم آیا توان و عرضه رسیدگی و بازسازی مجدد مرا داری؟  آیا می توانی فرهنگ و تمدن و شکوه و صفای خودت را بازیابی و بازسازی کنی؟  آیا غصه های حقیقی ات حفظ میراث فرهنگی است؟  برادرم من که رویم نمی شود برای استاندار عزیز این سید خدا نامه های دردآلودی همانند شما بنویسم.  شاید این تلنگری بر غصه های شما باشد تا با قلم توانای خود بتوانی به آنانی که شما و تجربیات و علم و تاریخ شناسی و فرهنگ شناسی و دغدغه های عمیق و باورهای بی نظیر شما را قبول دارند، بنویسید و توجه آنها را به این عرصه بی بدیل فرهنگی جلب و جذب نمائید.

سالها است که میراث با تانی و تاخیر کار بزرگی را در مسجد صفوی فرح آباد شروع کرده اند که انصافاً قابل تمجید است.  لیکن کندی کارها و بودجه های اندک و قطره چکانی در مقابل عظمت این مسجد بی نظیر کارها را با کندی تمام به پیش می برد و مسجدی را که با تفکر می توانند از آن بهره ها ببرند و بزرگترین و عمیق ترین کارهای فرهنگی را در آن سامان بدهند به امید دریافت کمک های قطره چکانی به دست زمان و حال و روز دولت سپرده اند و تا آبادی نهایی سالهای سال فاصله دارد.


وضعیت کاخ جهان نمای فرح آباد و کندی عملیات در آن تنها به افتخار و بعضا فخر فروشی کشفیات در آن بسنده شده است و عملیات قابل توجهی برای احیاء آن صورت نگرفته است.  با وجودی که یونسکو باید خیلی هم دلش بخواهد که این آثار را به عنوان تجربه های بشری ثبت کند و از راههای ممکن به آن برای بازسازی کمک کند و با وجود اینکه عکس ساختمان اصلی جهان نما در پاره ای از منابع آمده است و برخی گفته اند که استاد دلسوزی همانند استاد کمال الملک زحمت کشیده و آن را نقاشی کرده و در موزه آستان قدس از آن حفاظت می شود، اما دریغ از اختصاص بودجه و ایجاد سرفصل و ردیف برای اخذ بودجه بازسازی برای آن در ذیل بودجه های سالیانه سازمان میراث فرهنگی استان.   به نظر می رسد بازسازی کل کاخ با عکسی که منتشر شده است به اندازه ساخت یک ساختمان 8 الی 10 طبقه با زیربنای 7 الی 10 هزار متر هزینه نداشته باشد و تمام مفاخر یک استان به انداز ساخت یک چنین بنایی آنهم در طول چندین سال هم ارزش ندارد.  تازه از آن می توانند به صورت چند منظوره استفاده های شایان توجه نیز بنمایند.


مظلومیت فرح آباد نه تنها در بعد آثار تاریخی مشهود و هویدا است بلکه در بعد ساخت و سازهای جدیدی که بنیاد مسکن آن را شروع کرده نیز غصه زا است.  وقتی بنای لجبازی و ناسازگاری باشد یک مسئول بنا به هر دلیلی بهانه هایی برای متوقف کردن یک پروژه جور می کند که شعور همه مردم را بازی می دهد.  قرار شده بود که برای ساخت پارک روستایی با تعاریف بنیاد مسکنی ابتدا مسیر جهان نما تا پل شاه عباسی را دیوار کشی ساحلی رودخانه انجام دهند، ولی بعد از رسیدن به نقطه ای که آشپزخانه امام حسین (ع) و خانه مسکونی یکی از افراد که از سر استیصال در آنجا سکنی گزید قرار داشت، بهانه کردند که اینها را باید تخریب کنید تا پروژه ادامه یابد.


اما استاد بزرگوار وقتی از نزدیک ملاحظه بفرمائید اصلاً برای ادامه دیوارکشی نیازی به تخریب این بنای بسیار مفید و ضروری برای اهالی نیست.  این بنا از محل ثلث اموات و کمک های خیرین بنا شده و بدون جایگزینی اصلاً امکان حذف و هدم آن وجود ندارد.  حال این بهانه کردن غصه زا را نگاه کنید و به سطح بینش مدیران بنیاد احسنت و آفرین بگوئید. 

آری استاد بزرگوار این داستان غم انگیز فرح آباد است که سالها است برای آن تمام وقت و آبرو توان و هوش خویش را گذاشته ایم ولی خیلی کم ننتیجه گرفته ایم.  فرح آبادی که قریب به ۵۰۰۰ نفر جمعیت ثبت شده ساکن در روستا را دارد و به میزان جمعیت محل جمعیتی بالغ بر ۵۰۰ خانوار را در ساری دارد که تعداد ۹۰درصد آنها توسط برادر بزرگوارم حاج صادق عزیز به نام ثبت شده است و جمعیت ایام عید و بهار و تابستان و بخش هایی از پائیز آن حتی از ۵۰ هزار نفر هم تجاوز می کند امروزه باید در گیرودار بی توجهی ها گیر کند.  آری برادر دردها را به تمامه بازگو فرمائید تا شاید زبان شما و بیان شما و نوشتارهای دردمندانه شما گوشه هایی از دردهای شهرستان ساری را به گوش مسئولان محترم برساند و شاید مورد توجه قرار گیرد.

غلامعلی رنجبر